۱۳۹۱ آبان ۸, دوشنبه

۱۴ سال بی خبری از سعید زینالی، بازداشتی حوادث تیر ۷۸


جـــرس: مادر سعید زینالی، دانشجویی که ۵ روز بعد از ۱۸ تیر ۷۸ بازداشت شد و از آن زمان تاکنون هیچ خبری از وی در دست نیست، می گوید که مسئولان دادستانی در تماسی تلفنی به او گفته‌اند سعید آزاد شده اما در مراجعه به دادستانی پاسخ داده‌اند اشتباهی صورت گرفته است.

خانم اکرم نقابی گفت که ۱۴ سال از روزی که سعید را بازداشت کردند و بردند می‌گذرد و هیچ جواب درستی به من نمی‌دهند در ‌‌نهایت می‌گویند خودت را بگذار جای مادرانی که بچه‌شان در جبهه شهید شده و جنازه‌اش نیامده. آخر بچه من که در جبهه شهید نشد خودشان از توی خانه خودم آمدند و بردند چطور خودم را بگذارم جای آن مادران؟

سعید زینالی، ۲۳ تیر ماه ۱۳۷۸ در مقابل چشم‌های مادرش بازداشت شد و از آن تاریخ تاکنون، جز یک تماس تلفنی کوتاه، هیچ خبری از این دانش آموخته دانشگاه تهران در دست نیست.

خانواده آقای زینالی از ۱۴ سال پیش تاکنون برای گرفتن خبری از فرزندشان به همه مراکز امنیتی و قضایی مراجعه کرده اند اما هیچ پاسخ درستی به آنها داده نشده است.

اکرم نقابی، مادر سعید زینالی به سایت «روز» می گوید: "هیچ جواب قطعی نمیدهند یک ماه پیش از دادستانی به من زنگ زدند گفتند که سعید زینالی آزاد شده. نمیدانید چقدر خوشحال شدم چه حالی پیدا کردم. اما بعد انکار کردند. گفتند ما پرونده را دیدیم اشتباه شده. بعد گفتند نگران نباشید و ما پی گیر هستیم و خبرتان میکنیم."

او می افزاید: "رفتیم دادستانی گفتند نماینده سپاه را خواسته ایم اینجا و با او جلسه می گذاریم و قضیه را روشن میکنیم. قرار بود ظرف ده روز جلسه را بگذارند اما اکنون ۲۵ روز گذشته و هیچ خبری نیست".

وی در پاسخ به اینکه "چه کسی تماس گرفت و خبر از آزادی سعید داد؟"، می گوید: "آقای خدابخشیان، دادیار ناظر زندان اوین بود که به پدر سعید گفته هر موقع میخواهیم جای سعید را پیدا کنیم و به شما اطلاعات بدهیم جایش را عوض می کنند. اما توضیح نداده که چه کسی جای سعید را عوض میکند اصلا سعید دست چه کسی است؟ اصلا زنده است؟"

او می افزاید: "در نهایت هم گفتند پرونده سعید، دست حاجی یعنی آقای دولت آبادی است ایشان باید به شما جواب بدهند و وقت میدهیم با حاجی ملاقات کنید اما تا الان وقت نداده اند که بپرسیم چه بلایی سر بچه من آمده؟ اگر کشته شده بگویند زنده است بگویند ملاقات بدهند اصلا بگذارند فقط یک تلفن بکند. من یک مادرم، ۱۴ سال گذشت ۱۴ سال تمام مرا بازی داده اند انگار که بچه گیر آورده اند. هر روز می گویند بیا اینجا بنشین فردا فلان می کنیم پس فردا بهمان میکنیم و...همین طور سر می دوانند."

خانم نقابی می گوید: "من هم که نمی روم خودشان زنگ میزنند می گویند فلان روز بیا فلان جا درباره سعید صحبت کنیم. می رویم باز ما را بازی میدهند. میگویند درخواست ملاقات بنویس. می نویسیم می گویند خبر میدهیم و دیگر باز خبری نمی شود. دیگر بریده ام، نمیدانم چه باید بکنم، به کدام عدالت و کدام قانون شکایت ببرم. خودشان زنگ میزنند می روم میگویند یک ماه صبر کن. دو ماه صبر کن ما خبر میدهیم و مساله امنیتی است و... آن روز در دادستانی دیگر داد و بیداد کردم، گفتم آقا ۱۴ سال صبر کردم باز هم باید صبر کنم؟ به من گفتند حال و روزت را بنویس و درخواست ملاقات بنویس. من بعد از آزادی از زندان به دلیل پارگی رگ های عصبی جراحی کردم و با عصا رفته بودم. نوشتم همه را و گفتند به حاجی میدهیم و خبر میدهیم. باز هم هیچ خبری نشد."

مادر سعید زینالی که به شدت متاثر است و توان صحبت کردن ندارد می گوید:" من نمیدانم اگر رهبر صدای مرا می شنود دولت صدای مرا می شنود، هر کسی که می شنود، من یک مادرم خسته شده ام از این زندگی و این دربه دری. خسته شده ام از التماس کردن از این اداره واز این ارگان به آن ارگان رفتن و سئوال کردن و التماس کردن برای گرفتن یک خبر. به من میگویند خودت را بگذار جای مادرانی که بچه هایشان در جبهه ها شهید شده و جنازه هایشان نیامده. اما آخر بچه من که جبهه نرفت، شهید نشد، خود همین آقایان آمدند از خانه من بچه مرا بردند.یک روز نیست که من عکس و لباس سعید را بغل نکنم و زار نزنم. آخر خدا را خوش می آید؟ چرا با ما اینطور بازی میکنند. بگویند کشته شده من دیگر انتظار نکشم."

۱۴ سال بی‌خبری از دانشجوی بازداشتی در کوی دانشگاه؛ چه بلایی سر سعید زینالی آمده است؟

مادر سعید زینالی، دانشجویی که ۵ روز بعد از ۱۸ تیر ۷۸ بازداشت شد و از آن زمان تاکنون هیچ خبری از وی در دست نیست، در مصاحبه با "روز" اعلام کرد که مسئولان دادستانی در تماسی تلفنی به او گفته‌اند سعید آزاد شده اما در مراجعه به دادستانی پاسخ داده‌اند اشتباهی صورت گرفته است. اکرم نقابی گفت که ۱۴ سال از روزی که سعید را بازداشت کردند و بردند می‌گذرد و هیچ جواب درستی به من نمی‌دهند در ‌‌نهایت می‌گویند خودت را بگذار جای مادرانی که بچه‌شان در جبهه شهید شده و جنازه‌اش نیامده. آخر بچه من که در جبهه شهید نشد خودشان از توی خانه خودم آمدند و بردند چطور خودم را بگذارم جای آن مادران؟ سعید زینالی، ۲۳ تیر ماه ۱۳۷۸ در مقابل چشم‌های مادرش بازداشت شد و از آن تاریخ تاکنون، جز یک تماس تلفنی کوتاه، هیچ خبری از این فارغ التحصیل کامپیو‌تر دانشگاه تهران در دست نیست. خانواده آقای زینالی از ۱۴ سال پیش تاکنون برای گرفتن خبری از فرزندشان به همه مراکز امنیتی و قضایی مراجعه کرده اند اما هیچ پاسخ درستی به آنها داده نشده است. اکرم نقابی، مادر سعید زینالی میگوید: "هیچ جواب قطعی نمیدهند یک ماه پیش از دادستانی به من زنگ زدند گفتند که سعید زینالی آزاد شده. نمیدانید چقدر خوشحال شدم چه حالی پیدا کردم. اما بعد انکار کردند. گفتند ما پرونده را دیدیم اشتباه شده. بعد گفتند نگران نباشید و ما پی گیر هستیم و خبرتان میکنیم." او می افزاید: "رفتیم دادستانی گفتند نماینده سپاه را خواسته ایم اینجا و با او جلسه می گذاریم و قضیه را روشن میکنیم. قرار بود ظرف ده روز جلسه را بگذارند اما اکنون ۲۵ روز گذشته و هیچ خبری نیست". می پرسم چه کسی تماس گرفت و خبر از آزادی سعید داد؟ می گوید: "آقای خدابخشیان، دادیار ناظر زندان اوین بود که به پدر سعید گفته هر موقع میخواهیم جای سعید را پیدا کنیم و به شما اطلاعات بدهیم جایش را عوض می کنند. اما توضیح نداده که چه کسی جای سعید را عوض میکند اصلا سعید دست چه کسی است؟ اصلا زنده است؟" او می افزاید: "در نهایت هم گفتند پرونده سعید، دست حاجی یعنی آقای دولت آبادی است ایشان باید به شما جواب بدهند و وقت میدهیم با حاجی ملاقات کنید اما تا الان وقت نداده اند که بپرسیم چه بلایی سر بچه من آمده؟ اگر کشته شده بگویند زنده است بگویند ملاقات بدهند اصلا بگذارند فقط یک تلفن بکند. من یک مادرم، ۱۴ سال گذشت ۱۴ سال تمام مرا بازی داده اند انگار که بچه گیر آورده اند. هر روز می گویند بیا اینجا بنشین فردا فلان می کنیم پس فردا بهمان میکنیم و...همین طور سر می دوانند."

۱۳۹۱ مهر ۸, شنبه

بازداشت دو شهروند زن بهایی در مشهد


خبرگزاری هرانا - نیکا خلوصی و نوا خلوصی دو شهروند بهایی ساکن مشهد توسط ماموران اداره اطلاعات بازداشت شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز چهارشنبه ۵ مهر ماه ۱۳۹۱ ماموران اداره اطلاعات مشهد به محل کار یک شهروند بهایی به نام نیکا خلوصی مراجعه کرده و نامبرده را در‌‌ همان محل بازداشت نمودند، سپس همراه وی به منزلش رفته و پس از تفتیش کامل منزل و ضبط کامپیو‌تر و کتب مذهبی، نوا خلوصی (خواهر نیکا) را هم بازداشت و هر دو نفر را به اداره اطلاعات مشهد منتقل می‌کنند.
قابل ذکر است هنگام دستگیری این دو خواهر بهایی و تفتیش منزل، پدر و مادر ایشان در منزل حضور نداشته‌اند و بدون حضور والدین، فرزندانشان بازداشت می‌شوند.

سروش ثابت، فعال دانشجویی، جهت اجرای حکم ۲ سال حبس به زندان اوین منتقل شد

سروش ثابت، فعال دانشجویی چپ، برای گذراندن حکم دو سال حبس تعزیزی خود را به زندان اوین معرفی کرد.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، سروش ثابت، از دانشجویان نخبه‌ی طیف چپ، روز یک شنبه ۱۲ شهریور جهت گذراندن کیفر ۲ سال حبس تعزیری مربوط به تجمعات دانشجویی طیف چپ در سال ۸۶ به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.

این در حالی است که حکم صادره برای ایشان در تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۸۸ از سوی قاضی مقیسه به وکیل ایشان مهناز پراکند ابلاغ شده بود که سرانجام توسط قاضی زرگرنژاد، در شعبه‌ی ۱۶ تجدید نظر دادگاه انقلاب تهران تایید شده بود.

سروش ثابت برنده‌ی مدال برنز المپیاد کامپیوتر سال ۱۳۸۱، نفر دوم المپیاد خوارزمی در رشته‌ی ریاضی سال ۱۳۸۱ و رتبه‌ی اول کنکور کارشناسی ارشد سال ۱۳۸۸ است.

این فعال دانشجوئی طیف چپ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی‌ و اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت عمومی‌ به گذراندن دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

محرومیت از تحصیل مجدد وحید عابدینی، فعال دانشجویی دانشگاه تهران

خبرگزاری هرانا - همزمان با اعلام نتایج دکتری سال ۹۱، وحید عابدینی، فعال دانشجویی دانشگاه تهران، مجددا از ادامه تحصیل در مقطع دکتری محروم شد.

بنا به گزارش تارنمای جرس، وی سال گذشته نیز علی رغم قبولی و پذیرش در مقطع دکتری دانشگاه تهران با مخالفت نهادهای امنیتی، امکان ادامه تحصیل نیافته بود. 
وی با اعلام این خبر گفت: "روز گذشته به سازمان سنجش مراجعه کردم و مسئول هسته گزینش سازمان سنجش لیستی را به من نشان داد و گفت که گزینش آن‌ها از سوی وزارت اطلاعات رد شده بود. اسم من هم در آن لیست وجود داشت."
وی در توضیح علت این مسئله گفت: "مسئول مربوطه به من توضیح داد که علت این مسئله فعالیت‌های من در دوران دانشجویی خصوصا در انجمن اسلامی و انتشار نشریه دانشجویی بوده است."
قابل ذکر است که امسال نیز همچون سالهای گذشته تعدادی از دانشجویان به دلایل سیاسی و عقیدتی از ادامه تحصیل بازمانده‌اند.
وحید عابدینی دبیر سیاسی سابق انجمن اسلامی دانشگاه تهران، دبیر انجمن اسلامی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، مدیر مسئول نشریه دانشجویی سوتک (توقیف شده توسط دادگاه مطبوعات)، نفر اول کنکور کار‌شناسی ارشد و رتبه دو رقمی کنکور سراسری است.

30 حکم اعدام در کردستان


به دنبال صدور احکام اعدام برای زندانیان سیاسی و مذهبی کرد، طی روزهای اخیر 3 اسم دیگر به لیست فعالان کرد محکوم به اعدام افزوده شد. بدین ترتیب تعداد زندانیان سیاسی کرد که از سوی دادگاهها انقلاب جمهوری اسلامی به اتهام محاربه حکم اعدام دریافت کرده اند به 30 تن رسید.
اسامی زندانیان سیاسی محکوم به اعدام عبارتند از:
1- حبیب الله لطیفی 2- رشید آخکندی 3- مصطفی سلیمی 4- شیرکو معارفی 5- سمکو خورشیدی 6- سیروان نژاوی 7- ابراهیم عیسی پور 8- رزگار (حبیب) افشاری 9- علی افشاری 10- حبیب الله گلپری پور 11- زانیار مرادی 12- لقمان مرادی 13- هوشنگ رضایی 14- رضا اسماعیلی 15- بهروز آلخانی 16- سید سامی حسینی 17- سید جمال محمدی 18- بختیار معماری 19- منصور آروند 20- سامان نسیم 
لیست افراد مرتبط با گروههای مذهبی سلفی محکوم به اعدام:
  1. حامد احمدی متولد 1360 متاهل ساکن سنندج
  2. بهرام احمدی ساکن سنندج در زمان بازداشت زیر 18 سال سن داشته است
  3. کمال مولایی متولد 1363 ساکن سنندج
  4. اصغر رحیمی حدود 29 ساله متاهل ساکن سنندج
  5. بهنام رحیمی متولد 1360 متاهل و ساکن سنندج
  6. جهانگیر دهقانی حدود 28 ساله مجرد و ساکن سنندج
  7. محمد طاهر بهمنی در زمان 21 ساله مجرد و ساکن سنندج
  8. جمشید دهقانی متولد 1360 مجرد و ساکن سنندج
  9. کیوان زند کریمی متولد 1364 مجرد و ساکن سنندج
  10. هوشیار محمدی متولد 1363 مجرد و ساکن سنندج
از طرفی دیگر در هفته ای که گذشت شاهد صدور حکم قطعی برای 4 زندانی سیاسی کرد بودیم.
اسامی این افراد و حکم صادره که از سوی شعبه 1 دادگاه انقلاب اسلامی سننجد به آنها ابلاغ شده است، به شرح زیر میباشد:
  1. چنگیز قدم خیری اهل کامیاران 40 سال زندان و تبعید به مسجد سلیمان
  2. فخرالدین فرجی اهل مریوان 30 سال زندان و تبعید به طبس
  3. محمد حسین رضایی اهل دیواندره 30 سال زندان و تبعید به میناب
  4. ایوب اسدی اهل مریوان 20 سال زندان و تبعید به کاشمر
اتهام هر چهار نفر این افراد ارتباط با احزاب اپوزیسیون کردستان عنوان شده است
صدور احکام اعدام برای فعالان کرد در حالی است که به گفته خانواده هایشان نیروهای امنیتی برای گرفتن اقرار، آنها را در زندان مورد شکنجه قرار داده اند. پیشتر زندانیان زیادی با نوشتن رنج نامه ای به شرح شکنجه هایی پرداخته بود که در زندانهای کردستان اعمال شده بود.
از طرفی دیگرو بنا به گزارشی از زندان مرکزی سنندج، مدتی است که اداره اطلاعات شهر سننجد به احضار عده ای از زندانیان سیاسی واقع در این زندان پرداخته و آنها را در بازداشتگاه اداره اطلاعات مورد آزار و اذیت قرار میدهد که آخرین نمونه، فعال سیاسی و مدنی کرد انور حسین پناهی بوده که 8 روز پیش طی یک نامه که گویا از طرف آگاهی آمده وی را به اداره اطلاعات شهر سننجد انتقال میدهند و تاکنون هم از سرنوشت وی خبری در دست نیست.
بنا به گزارشات موثق و رسیده، رژیم جمهوری اسلامی با صدور حکم های تازه اعدام و فشار بر زندانیان سیاسی و مدنی کرد و آزار و اذیت خانواده های آنها سرکوب را تجدید نموده است و میخواهد از این رهگذر مردم را به سکوت و جنبش را به عقب بازگرداند و ایران را به قبرستان آرام تبدیل نماید.
لذا ما به عنوان کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی از کلیه نهادهای فوق و مجامع بین المللی خواهان مداخله موثر و فعال و فوری هستیم زیرا جان، مال و امنیت زندانیان سیاسی و مدنی کرد در خطر جدی میباشد. و همانگونه که روز به روز بر آمار فعالین کرد محکوم به اعدام افزوده میشود و دستگاه قضایی و امنیتی رژیم جمهوری اسلامی در پی اعدام یکایک این فعالین میباشد براین اساس مداخله موثر و حمایت تمامی انسانهای آزاده و مجامع بین المللی در مقطع حساس کنونی از زندانیان سیاسی و مدنی کرد، مانع از وقوع هر فاجعه و تراژدی دیگری میباشد.
ستاد مرکزی کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی

جعفر پناهی و نسرین ستوده، نامزد مشترک دریافت جایزه ساخاروف شدند



بامدادخبر – جعفر پناهی، کارگردان، و نسرین ستوده، وکیل ایرانی، به طور مشترک به عنوان یکی از پنج نامزد نهایی دریافت جایزه‌ی حقوق بشری «ساخاروف» که هر سال توسط پارلمان اروپا اهدا می‌شود، معرفی شدند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، گروه موسیقی پانک دختران «پوسی رایت» از روسیه که به خاطر اجرای ترانه‌ای در انتقاد به ولادیمر پوتین به ۲ سال حبس محکوم شده‌اند، آلس بیالیاتسکی، فعال مدنی زندانی در بلاروس، جوزف فرانسیس، وکیل مدافع حقوق بشر پاکستان که از حقوق اقلیت‌ها در این کشور دفاع می‌کند، و یک گروه از زندانیان سیاسی رواندا که در اعتراض به سیاست‌های سرکوبگرانه این کشور همگی دستگیر و به حبس‌های طولانی مدت محکوم شدند، از نامزدهای دیگر جایزه‌ی امسال هستند.
این جایزه‌ی ۵۰ هزار یورویی که هر سال به شخص یا اشخاصی تعلق می‌گیرد که در دفاع از حق آزادی بیان و حقوق بشر صدای اعتراض خود را بلند کرده‌اند و یا قربانی سرکوب شده‌اند، سال گذشته به ۵ فعال بهار عرب اهدا شد.

۱۳۹۱ مهر ۶, پنجشنبه

حضور دوباره مادران در پارک لاله

مادران و خانواده های داغدار؛
سازمان های و نهادهای بین المللی حقوق بشر!
جایگاه کشته شده های 33 سال گذشته و آزار و اذیت های وارده بر مادران و حامیان در کجای گزارش آقای شهید قرار دارد؟

یک بار دیگر مادران پارک لاله در بعداز ظهر شنبه ای پاییزی در میان بهت و حیرت مردم حاضر در پارک، میدان آب نما را در سکوتی اعتراض آمیز دور زدند. آنان این بار نه با لباس سیاه که با لباس های رنگین به نشانه شور و اشتیاق به ادامه مبارزه تا رسیدن به خواسته های خود به میعادگاه خود در پارک لاله بازگشتند. آنان باور دارند که برای رهایی باید راه های ناهموار و پر سنگلاخ را پیمود و در این راه هیچ هراسی به دل راه نمی دهند زیرا به انتخاب راه خود ایمان دارند. 

ما مادران پارک لاله، جمعی از مادران و خانواده های جان باختگان و آسیب دیده گان در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی هستیم که با هدف دادخواهی خواسته های زیر را پیگیرانه دنبال می کنیم:

1- خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم.
2- خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم.
3- خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم. ما مادران پارک لاله، اعدام های فردی و دسته جمعی در زندان ها؛ کشتارها و ترور های قومی، ملیتی، دینی، سیاسی، عقیدتی در خیابان ها؛ حمله به خانه ها، خوابگاه ها و محل های کار؛ ربودن، زندانی کردن و آسیب رساندن افراد برای کشتن اندیشه انسانی؛ شکنجه، اعتراف گیری، تجاوزو در نهایت سنگسار و قصاص را جنایت می دانیم و برای جلوگیری از تکرار جنایت و برای بهروزی انسان ها مبارزه می کنیم.ما مادران پارک لاله امروز دوباره در پارک لاله جمع شدیم تا نشان دهیم که هنوز هستیم و پیگیرانه خواسته های خود را تا تحقق تمامی آنها دنبال می کنیم.

پس از ماه ها انتظار، اولین گزارش گزارشگر ویژه آقای احمد شهید در مورد نقض آشکار حقوق بشر در ایران ارایه شد. هرچند خوشحالیم که در این گزارش به حقوق از دست رفته بسیاری از انسان های آزادی خواه اعتراض شده است، ولی دریغ و درد که باز خودی و غیر خودی و تبعیض نقش خود را بازی کرد و با کمبودهای بسیار منتشر شد. مواردی که شاید بتوان گفت از مهم ترین و آشکارترین موارد نقض حقوق بشر حداقل در دو سال اخیر بوده است. مواردی چون کشتار انسان های بی دفاع و مورد تعرض قرار دادن خانواده ها و حامیان آنها.

آقای شهید در روش کار خود تاکید کرده که تمرکز اصلی تلاش‌هایش تهیه گزارش عادلانه و دقیق از وضعیت حقوق بشر در ایران است، آیا این عادلانه است که فقط در دو سال گذشته، تعداد زیادی انسان به جرم اعتراض به نقض اولیه ترین حقوق خود کشته، مجروح یا بیمار شده اند؛ تعدادی دست به خودکشی زده اند؛ تعداد زیادی به زندان افتاده و تحت بازجویی های پیاپی قرار گرفته و یا برای اعتراف گیری شکنجه شده و یا مورد تجاوز قرار گرفته اند و هیچ اشاره ای به آن ها نشود؟ آیا این عادلانه است که مادران و خانواده های کشته شده ها حتی اجازه برگزاری مراسم یادبود فرزندان شان را ندارند و باز هیچ اشاره ای به آنها نشود؟ آیا این عادلانه است که حامیان مادران داغدار تنها به جرم حمایت از انسانیت و حقوق بشری(حمایت از مادران عزادار) دایم تحت فشار نیروهای امنیتی قرار گیرند، زندانی شوند و تحت بازجویی و احضارهای مکرر قرار گیرند و هم اکنون نیز دو تن از آنها به نام خانم ها لیلا سیف اللهی و ژیلا کرم زاده مکوندی در دادگاه بدوی به چهار سال زندان محکوم شوند ولی هیچ جایگاهی در گزارش آقای شهید نداشته باشند؟! 

همچنین آقای شهید اعلام کرده که تنها از طریق گفت‌وگو با مقامات جمهوری اسلامی می‌تواند بداند آیا اظهارات مطرح شده در مورد نقض حقوق بشر در ایران درست است یا نه! ما از ایشان می پرسیم تا به حال چند بار مقامات جمهوری اسلامی در مورد نقض حقوق بشر در ایران در گفت و گو با گزارشگران سازمان ملل اعتراف کرده اند؟ ما به آقای شهید می گوییم جمهوری اسلامی زمانی می تواند راجع به نقض حقوق بشر نظر واقعی دهد که مردم هم این حق را داشته باشند تا آزادانه از حقوق و عقاید خود دفاع کنند. 

مادران پارک لاله انتظار داشتند که پس از تحولات اخیر در ایران و منطقه و برآمد موج دموکراسی خواهی و آزادی طلبی، گزارشگر ویژه سازمان ملل نقش خود را بهتر از قبل ایفا کند و خط قرمزها را کنار بگذارد.

مادران انتظار داشتند که در اولین گزارش آقای احمد شهید، مساله کشته شدگان سال 1388 و دادخواهی مادران و خانواده های کشته شدگان لحاظ می شد.

مادران انتظار داشتند در این گزارش، حداقل اشاره ای به نقض گسترده حقوق بشر سی و سه سال حکومت جمهوری اسلامی و فشارهای بی حد و اندازه به مادران و خانواده های کشته شده ها می شد.

ما مادران پارک لاله انتظار داریم، صدای دادخواهی ما مادران و حامیان در گزارش های بعدی گزارشگر ویژه سازمان ملل شنیده شود. همچنین انتظار داریم به موارد گسترده و آشکار نقض حقوق بشر که در طی این سی و سه سال بر مادران و خانواده و حامیان رفته است و احتمالا در گزارش های قبلی گزارشگران ویژه از جمله آقای گالیندوپل موجود است و به بایگانی سپرده شده است، نیز پرداخته شود.

همچنان ایستاده ایم وفریاد می زنیم!


دلم تنگ است ازاین همه بیداد. نمی دانم چرا مهربانی جرم است. نمی دانم چرا غمخوار بودن تاوانش زندان است. چرابه دستانم دستبند می زنند تا دست دوست غم دیده را در دستانم نگیرم و از این نمی دانم ها خسته ام و دلتنگ!  

فقط این را می دانم که در این روزهای سرد و سیاه تر از شب، انسانیت گم شده و دلجویی و محبت درگوشه زندان چمباتمه زده و از روزنه کوچکی به فرداها می نگرد.

نمیدانم چرا کسی این فریادها را نمی شنود. چرا کسی خفقان وعصیان این نسل از خودگذشته را نمی بیند و چرا کسی به فکرشقایق های نگران نیست.

چرا کسی دلش برای نسترن های روی دیوار خانه مادربزرگ دیگر نمی لرزد. چرا کسی به یادشعمدانی های توی گلدان نیست و به یاد ندارد که نیلوفر از بی آبی می خشکد چرا کسی به یاد ماهی سیاه کوچولو مهاجر نیست، که با همه عشق و ایثار به هموطنانش کوله بار سفر بسته و به دریایی دور رفته است.

دراین سیاه ترین روزها ،عزیزانم ،یارانم را به زندان می برند یا غریبانه کوچ می کنند. ولی باز از این همه غم از این همه بیداد نمی توانند فریادم را در گلوخفه سازند.

من و ما همچنان ایستاده ایم وفریاد می زنیم وبه امید برگشت پرستوهای عاشق به آسمان، که این روزها سربی وخاکستری است، خواهیم نگریست ما!  به یاد همه مردان و زنان میهن که این روزها درسلولهای کوچک مینهم بر روی دیوارهای زندان عکس پرنده آزادی رامی کشند. فریاد دادخواهی سرخواهیم داد ما دوباره باز !

یکی ازمادران پارک لاله


Tags: 

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

مجيد توکلی برنده هشتمين «جايزه صلح دانشجويی» نروژ


مجيد توکلی»، دانشجوی زندانی، در مراسمی که روز جمعه ظهر در نروژ برگزار شد، به عنوان برنده هشتمين «جايزه صلح دانشجويی» اعلام شد.

کميته جايزه صلح دانشجويی از مجيد توکلی به دليل فعاليت‌های صلح‌آميزش در راه آزادی بيان و دموکراسی تقدير کرده است.

پيش از اين دانشجويانی از برمه‌، تيمور شرقی، زيمبابوه، کلمبيا و کرواسی اين جايزه را دريافت کرده‌اند.

محمود اميری‌مقدم، سخنگوی سازمان حقوق بشر ايران که در اين مراسم حضور داشت و سخنرانی کرد، درباره کميته جايزه صلح دانشجويی به راديو فردا می‌گويد:« جايزه صلح دانشجويی، توسط سازمانی به همين نام اهدا می‌شود. جايزه صلح نوبل هم در نروژ اهدا می‌شود. جايزه صلح دانشجويی را هم بر اساس جايزه صلح نوبل پايه‌گذاری کردند.
 
« حرف اصلی من اين بود که جنبش دانشجويی ايران فراموش نشده است... توجهی که امروز جنبش دانشجويی ايران گرفته،... نشان می‌دهد دنيا جنبش دانشجويی ايران را فراموش نکرده و نخواهد کرد و از خواسته‌های آنان حمايت می‌کند.» محمود امیری مقدم


شانزده سال پيش اولين جايزه صلح دانشجويی اهدا شد و برای اين پايه‌گذاری شد که به دانشجويان دنيا هم توجه شود.  اين نهاد کميته‌ای دارد که از چهار متخصص در رشته‌های مختلف تشکيل شده. در کميته امسال خبرنگاری بين‌المللی بود، کسی که سال‌ها در زمينه صلح فعاليت کرده، پنج دانشجو و چهار غير دانشجو در اين کميته حضور داشتند.»

جايزه صلح دانشجويی از طرف دانشجويان نروژ هر دو سال يک‌بار به دانشجويی اهدا می‌شود که برای پيشبرد صلح، حقوق بشر و دموکراسی تلاش می‌کند.

از محمود اميری‌مقدم می‌پرسم، آيا مشخص هست که مجيد توکلی از بين چند نفر و چه کسانی بعنوان برنده اين جايزه انتخاب شده است؟ او در پاسخ می‌گويد:« اين مساله علنی نيست و محرمانه است. ولی بيش از صد نفر کانديدا شدند و در دوره آخر از بين پنج نفر مجيد توکلی انتخاب شده است.»

محمود اميری‌مقدم، سخنگوی سازمان حقوق بشر ايران در مراسم اعلام برنده جايزه صلح دانشجويی امسال درباره مجيد توکلی و جنبش دانشجويی ايران صحبت کرد.

او درباره سخنرانی‌اش می‌گويد :« حرف اصلی من اين بود که جنبش دانشجويی ايران فراموش نشده است. اهدای این جايزه به مجید توکلی اين مساله را نشان می‌دهد که با اينکه حکومت ايران با زندانی کردن، محکوم کردن به حبس‌های طولانی مدت و اخراج از دانشگاه قصد دارد صدای جنبش دانشجويی ايران را خاموش کند، توجهی که امروز جنبش دانشجويی ايران گرفته، برعکس آن را نشان می‌دهد. دنيا جنبش دانشجويی ايران را فراموش نکرده و نخواهد کرد و از خواسته‌های آنان حمايت می‌کند.»

وزير خارجه نروژ در مراسم اعلام برنده جايزه صلح دانشجويی با اشاره به مجيد توکلی گفته که جايزه امسال به شخصی جوان و شجاع اهدا شده است.

در بخشی از اطلاعيه‌ای که به همين مناسبت منتشر شده هم به نقش دانشجويان در ايران و محروميت از تحصيل تعداد زيادی از آنها اشاره شده است.

هشتمين جايزه صلح دانشجويی در ماه فوريه سال ۲۰۱۳، ۵ ماه ديگر اهدا خواهد شد.

محمود اميری ‌مقدم درباره نحوه اهدای جايزه به راديو فردا می‌گويد:« اين جايزه هم لوح تقدير است و هم در يکی از خيابان‌های اينجا، روی سنگفرش خيابان رد پای برنده جايزه را درست می‌کنند و روی سنگی در اين خيابان اسم برنده اين جايزه نوشته می‌شود. اگر خود مجيد توکلی تا آن زمان آزاد نشود و نتواند به نروژ سفر کند، حتما شخصی ديگر اين جايزه را از طرف او دريافت خواهد کرد.»

مجيد توکلی در شانزدهم آذر سال ۸۸ در دانشگاه اميرکبير آيت الله خامنه‌ای را ديکتاتور ناميد و پس از آن مورد ضرب و شتم نيروهای امنيتی قرار گرفت و بازداشت شد. از آن زمان تاکنون مجيد توکلی به مرخصی نيامده است.

مجيد توکلی به اتهام اجتماع و تبانی عليه نظام، تبليغ عليه نظام، توهين به رهبری و توهين به رياست جمهوری به هشت سال حبس تعزيری، پنج سال محروميت از فعاليت سياسی و پنج سال محروميت از خروج از کشور محکوم شده است.

وقتی استاد مدعی اخلاق اسلامی، انسان را به کرم توالت تشبیه می کند آقای مصباح! ادب کجا رفته؟ به خدا و قرآن هم دروغ می بندید؟


ادبیات سخیف و دور از اخلاق مصباح یزدی بار دیگر خبر ساز شد. این روحانی در جلسه اخلاق خود که در “دفتر رهبری” برگزار می شود، ادعا کرد که قرآن می گوید بعضی انسانها از کِرم توالت بدترند! وی البته مثل بسیاری از دیگر ادعاهای خود، منبع و مرجعی برای سخن خود ارائه نداده و نگفته که قرآن کجا از توالت! صحبت کرده و کرم توالت دیگر چه موجودی است!!
آنگونه که رسانه ها گزارش دادند، رئیس موسسه امام خمینی (ره) مدعی شد طبق آیات قرآن کریم بعضی از انسان ها از کِرم توالت بدتر هستند و اظهار داشت: افرادی که آگاهانه مسیر کفر را انتخاب کرده اند، ارزش اینکه کرامت انسانی نصیب آنان شود را نخواهند داشت.
اینکه این استاد اخلاق دفتر رهبری، چنین تحریفی از کلام خداوند را از کجا استنتاج کرده، محلی برای بحث و بررسی علما و اهل تفسیر است، و نیز اینکه چنین آشکارا بر منبر پیامبر(ص) نشستن و دروغ بستن به خدا چه حکمی دارد؛ باید اهل علم نظر بدهند. اما چنین ادبیاتی از سوی کسی که درس اخلاق می دهد، مساله ای است که مورد توجه افکار عمومی می تواند باشد.
وقتی خداوند در معنای عام انسان را “احسن الخالقین” و “خلیفه الله فی الارض” می نامد، منتصب کردن چنین خلقتی به کرم! آن هم کرمی در توالت!! از عجایبی است که احتمالا فقط آقای مصباح قادر به پاسخگویی آن خواهند بود.
برای کسی که در مقام یک سخنران، عالم مذهبی و معلم اخلاق لب به سخن می گشاید، بی شک باید رعایت همه جوانب کلام که در قران کریم به آن سفارش شده است، مراعات شود.
فصاحت، بلاغت، ملایمت کلام، استفاده از واژه های متعارف و سالم از اولیه ترین اصول فن بیان است که متاسفانه از سوی برخی از خطیبان و سخنرانان مدعی رعایت نمی شود.
نه تنها جلسات درس و بحث مصباح یزدی بلکه منابر سخنرانی و نماز جمعه ما به جای اینکه محلی باشد برای اشاعه فرهنگ و ادبیات قرآنی به مکانی برای تخلیه مشکلات درونی و یا عقده های سیاسی بدل شده است.
وقتی سخنران نماز جمعه با فریاد و غوغا می خواهد حرف خود را به کرسی بنشاند، لابد معلم اخلاقش هم باید انسان ها را به کرم تشبیه کند. آن هم معلم اخلاقی که قاعدتا باید کلام و عملش نمونه و الگو برای مخاطبان باشد.
یکی از معضلاتی که طی دهه های اخیر گریبان کشور و مردم را گرفته، این است که هر کسی فکر می کند می تواند در هر امری صاحب نظر و عقیده باشد. در حالی که حتی در حوزه های علمیه علما و مراجع به حداقل سخن اکتفا می کردند، این روزها برخی از روحانیون محترم خود را صاحب نظر در هر عرصه ای اعم از فرهنگ، سیاست، روابط بین الملل، اخلاق، اقتصاد، روابط اجتماعی و …. می دانند و نتیجه همان می شود که یک روز برای سیاست کشور نسخه می پیچیدند و کشور را به ورطه نابودی می کشانند و دیگر روز اشرف مخلوقات را کرم توالت می خوانند.
مصباح یزدی، روحانی هفتاد و هفت ساله ای که در سال های جوانی کمتر در معرض رسانه ها بود، طی سال های گذشته هر از گاهی می تواند به سوژه ای برای رسانه ها تبدیل شود. چه وقتی به حمایت تمام قد از احمدی نژاد می پردازد و او را دولت منتخب امام زمان می نامد و چه آن دیگر روز که با یک چرخش صد و هشتاد درجه ای مردان احمدی نژاد را وابسته به لژهای فراماسونری می نامند و رییس هیات دولت را “مسحور” رحیم مشایی.
عجبا که این عضو مجلس خبرگان طی سال های اخیر هم ارادت خاصی به رهبری پیدا کرده است. همان کسی که به گفته هم بحث هایش، معتقد بود آیت الله خامنه ای سواد خواندن سیوطی را حتی از رو هم ندارد، حالا وی را قطب عالم وجود و رهبر دو عالم و نایب برحق امام زمان می داند و اطاعت از او را واجب تر از اطاعت از خدا!
امید است آقای مصباح یزدی بعد از بیش از شصت سال مطالعه و علم آموزی در مکتب امام صادق علیه السلام، آموزه های این امام معصوم را سرلوحه امور خود قرار دهد که می فرماید: ” اِنْ اُجِّلْتَ فی عُمْرِکَ یَوْمَیْنِ فَاجْعَلْ اَحَدها لاَِدَبِکَ تَسْتَعینَ بِهِ عَلَی یَوْمِ مَوْتِکَ؛ اگر از عمرت تنها به میزان دو روز مهلت داده شدی، یک روزش را برای ادب خود اختصاص بده تا برای روز مرگ از آن کمک بگیری.”
بدون شک اگر متانت و دقت در گفتار نشانه ادب است، گفتار زشت و بددهانی، زشت گویی، دشنام و توهین، از نشانه های بارز بی ادبی است.
آرزو کنیم که همه ما همانگونه که پیامبر رحمت و مکارم اخلاق، خود را تربیت شده حضرت حق می دانست، خداوند نیز ما را اینگونه تربیت کند که زبان و کلام و عمل مان موحب سختی و مشقت برای دیگر مردم نباشد. “ادبنی ربی فاحسن تأدیبی”.
کلام خود را با سخن گرانمایه مرحوم علاّمه طباطبایی که این روزها به ناحق مصباح یزدی را به او تشبیه کرده اند، به پایان بریم که روحش شاد و راهش پر رهرو باد: “علم اخلاق، فنّی است که از ملکات انسانی مربوط به نیروهای نباتی و حیوانی و انسانی بحث می کند و فضایل ملکات را از رذایل آنها جدا و ممتاز می سازد تا انسان بتواند به واسطه تجلی و اتصاف به فضایل اخلاقی، سعادت علمی خود را تکمیل نماید و در نتیجه، افعال و رفتاری داشته باشد که موجب ستایش عموم و مدح جامعه انسانی گردد. البته آنچه به عنوان هدف علم اخلاق ذکر شد، به عقیده علمای اخلاق یونان بوده است؛ ولی از نظر ما هدف اخلاق اسلامی «اِبْتغاءِ وجه اللّه» [و رسیدن به رضایت خداوندی] است نه رسیدن به مدح و ثنای اجتماعی و نه [حتّی صرف رسیدن [به فضیلت و کمال انسانی.

مملکت اینگونه اداره می شود:توضیح دفتر احمدی نژاد درباره ۱۴۰ نفر: به همه ویزا دادند، ما هم رفتیم



۱۳۹۱/۰۷/۰۵ahmadinejad 2
به گزارش کلمه، مصاحبه های جنجالی و ادعاهای کذب از یک سو و تعداد زیاد افراد هیات همراه طی هشت سال گذشته در صدر اخبار این رییس هیات دولت به نیویورک بوده است. همان کسی که در بدترین شرایط اقتصادی کشور به خود اجازه می دهد فقط ۱۴۰ نفر را با خود به امریکا ببرد.
اینک دفتر ریاست جمهوری در عذری بدتر از گناه، در توجیه هیات پرشمار احمدی نژاد به نیویورک مدعی می شود «با توجه به اینکه هر ساله ویزای تعداد زیادی از افراد معرفی شده هیات همراه احمدی نژاد به سازمان ملل صادر نمی شود و حتی ویزای برخی از افراد معرفی شده پس از اعزام هیات ایرانی صادر می گردد، لذا اسامی بیشتری معرفی می شوند تا در ترکیب تیم هیات همراه وی برای انجام ماموریتهای مختلف در این سفر، هیچ گونه مشکلی پیش نیاید!»
بدین ترتیب به زبان ساده می توان گفت دولت نفرات بیشتری را معرفی کرده تا بخشی از آنها ویزا بگیرند، و حالا که همه یا اکثرا ویزا گرفته اند در رودربایستی آمریکا مانده و مجبور شده همه را به همراه احمدی نژاد به نیویورک بفرستد!
ادعای دفتر احمدی نژاد در حالی مطرح می شود که حتی سایت ها و شخصیت های حامی احمدی نژاد بارها نسبت به بی نتیجه و پرهزینه بودن این سفرها انتقاد داشته اند.
بدون شک حضور بیش از صد نفر در یک سفر برای شرکت در یک اجلاس کاملا رسمی، هیچ توجیه دیپلماتیک نخواهد داشت و این پرسش وجود دارد که این همه هزینه برای چه هدفی انجام می شود؟
به نظر می رسد این سفر صرفا سفری تفریحی و تشویقی برای نزدیکان احمدی نژاد با هزینه بیت المال است. آن هم در آخرین سالی که ریاست دولت بر عهده اوست.
پایگاه خبری نامه در گزارشی در خصوص هزینه های این سفر نوشته است: حداقل هزینه‌های ناشی از اقامت پنج روزه هیئت ۱۴۰ نفره ایران در هتل وارویک منتهن که تنها شامل هزینه اتاق و دو وعده غذا می‌شود، مبلغی در حدود یک میلیارد و ۲۲۵ میلیون تومان خواهد بود، مبلغی که باتوجه به شرایط اقتصادی بحرانی کشور در سال پایانی ریاست جمهوری احمدی‌نژاد بسیار بالا و غیرقابل توجیه است
در همین حال روابط عمومی ریاست جمهوری با اشاره به واکنش احمدی نژاد به سوال خبرنگار ایرانی مدعی شده است که به اذعان همگان، احمدی نژاد حتی در برخورد با مخالفین خود نیز به رعایت احترام و اخلاق مقید است!!
این در حالی است که ادبیات به دور از نزاکت احمدی نژاد بارها مورد انتقاد مسئولان و حتی روسای دو قوه دیگر قرار گرفته است.

۱۳۹۱ مهر ۵, چهارشنبه

به امیدايران آزاد



سر گذشته دختر ۱۶ ساله عاطفه سهاله

‏Photo: عاطفه رجبی سهاله (زاده ۱۳۶۶ مشهد - اعدام شده در ۲۵ مرداد ۱۳۸۳ نکا) دختر دانش آموز ۱۶ ساله‌ای بود که توسط دادگاه و توسط قاضی حاج رضایی (رییس دادگستری نکا) به اعدام محکوم شد. حکم اعدام او توسط دیوان عالی کشور در یک هفته تایید شد .
 مادر عاطفه در یک تصادف کشته شد و پدر او نیز معتاد بوده‌است. او وظیفه نگهداری از پدر بزرگ و مادر بزرگ خود را نیز بر عهده داشت.
 
عاطفه در دادگاه به تجاوز مکرر یکی از پرسنل سابق ۵۱ ساله سپاه به نام علی دارابی به وی در زندان بهشهر اشاره می‌کند. قاضی حاج رضایی ، علی دارابی را به شلاق و عاطفه را به اعدام محکوم کرد .

 قاضی حاج رضایی طناب دار را شخصاً به گردن عاطفه  انداخت و او را در میدان شهر نکا بدار آویخت .‏ 



 عاطفه رجبی سهاله (زاده ۱۳۶۶ مشهد - اعدام شده در ۲۵ مرداد ۱۳۸۳ نکا) دختر دانش آموز ۱۶ ساله‌ای بود که توسط دادگاه و توسط قاضی حاج رضایی (رییس دادگستری نکا) به اعدام محکوم شد. حکم اعدام او توسط دیوان عالی کشور در یک هفته تایید شد .
مادر عاطفه

در یک تصادف کشته شد و پدر او نیز معتاد بوده‌است. او وظیفه نگهداری از پدر بزرگ و مادر بزرگ خود را نیز بر عهده داشت.

عاطفه در دادگاه به تجاوز مکرر یکی از پرسنل سابق ۵۱ ساله سپاه به نام علی دارابی به وی در زندان بهشهر اشاره می‌کند. قاضی حاج رضایی ، علی دارابی را به شلاق و عاطفه را به اعدام محکوم کرد .

قاضی حاج رضایی طناب دار را شخصاً به گردن عاطفه انداخت و او را در میدان شهر نکا بدار آویخت .

بابک داشاب پس از تحمل ۱۰۰۰ روز حبس از زندان آزاد شد.


چکیده :داشاب که دانش آموخته کارشناسی ارشد فلسفه از دانشگاه شهید بهشتی است طی دوره حبس خود دربسیاری از اعتراضات زندانیان سیاسی سبز شرکت داشت واز جمله امضا کنندگان بیانیه های مهمی همچون تحریم انتخابات مجلس نهم بوده است....

بابک داشاب پس از تحمل ۱۰۰۰ روز حبس  از زندان آزاد شد.
به گزارش کلمه بابک داشاب از زندانیان جنبش سبز روز سه شنبه ۴مهرماه پس از تحمل هزار روز حبس و با پابان دوره محکومیت اش از بند ۳۵۰ اوین آزاد شد.
این فعال سیاسی چند روز پس از عاشورای  ۸۸در محل کارش توسط اطلاعات سپاه بازداشت وبه بند ۲الف منتقل شد. اتهام داشاب شرکت در تجمعات اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری و از جمله عاشورای ۸۸عنوان شده بود.
بابک داشاب در دوره بازداشت وبازجویی دربند ۲الف شکنجه شد و مجبور به حضور در دادگاههای علنی وفرمایشی حوادث عاشورا به ریاست قاضی صلواتی شد.
وی در مرحله بدوی  دادگاه به اتهام اجتماع و تبانی به قصد انجام جرایم علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام به تحمل ۶سال حبس محکوم شده بود. رای که در مرحله تجدیدنظر به شعبه ۵۴ تجدیدنظر دادگاه انقلاب به ریاست قاضی موحد ارجاع شد و نهایتا حکم صادره شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب از ۶ سال به ۵ سال کاهش یافت.
داشاب که دانش آموخته کارشناسی ارشد فلسفه از دانشگاه شهید بهشتی است طی دوره حبس خود دربسیاری از اعتراضات زندانیان سیاسی سبز شرکت داشت واز جمله امضا کنندگان بیانیه های مهمی همچون تحریم انتخابات مجلس نهم بوده است

عادله چراغی همسر علیرضا عسگری بازداشت شد


فعالان در تبعید: بنا بر گزارش “ کمیته ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری” ,  عادله چراغی همسر علیرضا عسگری صبح روز 3 مهر توسط ماموران وزرات اطلاعات  دستگیر شد
در این گزارش آمده است:  خانم چراغی در روز حمله به محل مجمع عمومی کمیته هماهنگی در آنجا دستگیر شده بود که با مشخص شدن این قضیه که وی به دلیل استفاده از محل به عنوان کارگاه خیاطی در آن محل حضور داشته و ارتباطی با کمیته هماهنگی ندارد آزاد گردیده بود
عادله چراغی دچار مشکلات جسمی حاد از جمله گشادی دریچه ی میترال قلبٰ است و در حال درمان و تحت نظر پزشک بوده و هرگونه فشار عصبی برای وی کاملا خطرناک است
کمیته ی هماهنگی ضمن محکوم کردن دستگیری عادله چراغی ، خواهان آزادی فوری نامبرده می باشد

من مي روم تظاهرات عليه احمدي نژاد شما چطور؟



 فردا 26 سپتامبر ايرانيان در برابر مقر ملل متحد در نيويورك بر عليه احمدي نژاد جنايتكار تظاهرات دارند و من در تظاهرات عليه احمدي نژاد در نيويرك شركت مي كنم, شما چطور؟
من مي روم كه فرياد در گلو تير خورده ي مردمم باشم,  فرياد نداها و سهراب ها و اشكانها و ..شما چطور؟
اي كاش رسيدن به آزادي با ريموك كنترلي كه كانالهاي تلويزيوني را تعويض مي كنيم  يا كليك كردن روي يك لينك شدني بود. اما چنين چيزي ممكن نيست. اين را مردم سوريه ماههاست در خيابانها و در فضاي مجازي به ما و همه مردم دنيا مي آموزند.  كه آزادي قيمتي ترين و گرانبهاترين چيزي است كه انسانها مي توانند داشته  باشند. 

مردم شجاع سوريه دارند بهاي آزادي را  مي پردازند و جهان نظاره گراست. آنان به رقم كشتار مداوم و بي تفاوتي دولتها به خود متكي هستند و به خود مي بالند كه در يك قدمي آزادي هستند. 
مردم ايران به دليل سركوب نهادينه شده  و خيانت و موانعي كه دولتهاي غربي تا كنون در حمايت از اين رژيم بر سر راهشان قرار داده اند اين فرصت و امكان را ندارند و از امكاني كه من و شما برخوردار هستيم در كشورهاي آزاد برخوردا ر  نيستند
من كه از اين امكان برخوردار هستم  مي روم تا صداي ملتم باشم , ملتي كه بي ترديد مانند ملت سوريه به ميدان خواهد آمد و زنجيرهاي اختناق و بردگي را خواهد گسست, شما چطور؟
 شركت در يك تظاهرات  كمترين بهاست  و هر ايراني مي تواند در تظاهرات عليه احمدي نژاد و جنايتكاران همراهش شركت كند. 
من مي روم  كه بگويم اين جنايتكار نماينده و رئيس جمهور كشور و ملت من نيست او نماينده رژيمي است كه ملت و سرزمين مرا به گروگان گرفته است.  من مي روم تا بگويم نه به جنگ و نه به مماشات با اين جانيان دزد  و چپاولگر زنده باد آزادي, زنده باد ايران و ايراني 

چرا افرادی مثل مرتضوی آزادند و مادران پارک لاله در زندان؟



"مادران پارک لاله"، طی بیانیه‌ای به صدور حکم سه سال زندان و بازداشت چند تن از اعضای این کمپین اعتراض کرد.

سکانس اول: زنانی که بعد از چند ماه به ملاقات فرزند، همسر و یا دیگر خویشان خود میروند، اما در آن لحظه یک "پاسدار"، ساکی حاوی لباس و کمی خرت و پرت دیگر را به سمتشان گرفته است میگوید: اعدام شد.
سکانس دوم: وزیر اطلاعات در مجلس اعلام میکند موضع رسمی ما این است، کسانی که دستگیر شده‌اند برانداز نیستند. اما زنانی هستند که برای پاسخ گرفتن پیرامون وضعیت همسرانشان، خود را به روی ماشین او می اندازند، چون ماه‌ها خبری از وی ندارند.
سکانس سوم: زنانی در اعتراض به سی سال بازداشت غیر قانونی، اعدام، قتل، زندان وحتی بی‌خبری از عزیزان خود هر شنبه قرار میگذارند به پارک لاله بروند و اعتراض خود را به این شکل نشان دهند، اما با تهدید، بازداشت و زندان مواجه میشوند.
گفتگو با خدیجه مقدم
 
25/09/2012
by ارشاد علیجانی
 
 
: آنها سکوت نمیکنند و حق خود را میخواهند، همانگونه که قبل از انقلاب مادران به دنبال حق فرزندان زندانی خود بودند و چه در ده شصت و چه بعد از آن؛ کسی مثل خانم زینالی 13 سال است که سکوت نکرده و همچنان حق خود را میخواهد و به دنبال فرزند خود میگردد ، پسرش که بعد از 18 تیر در منزل و جلوی چشم او از منزل برده اند و از آن روز تاکنون هیچ خبری از وی نیست.

در آخرین نمونه آن، امروز خبرهایی حاکی از صدور حکم سه سال زندان برای خانم‌ها حکیمه شکری، ندا مستقیمی و آقایان مدری رمضانی و محمد ابراهیمی منتشر شد.
در همین راستا، «مادران پارک لاله» طی بیانیه‌ای نسبت به صدور این احکام سنگین اعتراض کرده است.
  در بخشی از این بیانیه آمده است:
در تاریخ 14 آذر سال 1389 تعدادی از خانواده‌ها و حامیان که برای شرکت در مراسم سالگرد یکی از شهدای جنبش سبز به بهشت زهرا رفته بودند، به شکل دسته جمعی و غیرقانونی بازداشت و به کمیته شهر ری منتقل می شوند. از این تعداد سه نفر به نام‌های حکیمه شکری، ندا مستقیمی و مهدی رمضانی (پدر رامین رمضانی که در سال 88 در خیابان به ضرب گلوله کشته شد) را بدون هیچ گونه توضیحی به بند 209 زندان اوین منتقل می کنند. دوره بازداشت موقت آنها با شرایط بسیار سخت و فشارهای شدید روحی- روانی ادامه داشت و پس از گذراندن حبس‌های انفرادی از یک تا سه ماه و بازجویی‌های مکرر، هر یک با وثیقه‌های سنگین از یکصد تا دویست و پنجاه هزار تومان به طور موقت آزاد می شوند.
دادگاه بدوی این سه تن در تاریخ 23 فروردین 1391 به ریاست قاضی مقیسه برگزار شد و هر یک به اتهام تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی در همکاری با مادران پارک لاله به 3 سال حبس تعزیری محکوم می شوند. ندا مستقیمی نیز علاوه بر سه سال حبس تعزیری به دلیل توهین به رییس جمهوری به صد هزار تومان جریمه نقدی نیز محکوم می‌شود.
آقای سید محمد ابراهیمی، نیز در تاریخ 22 آذر سال 1389 بازداشت شده و هم چنان به اتهام توهین به رهبری و همکاری با مادران پارک لاله در زندان اوین بسر می برد. او مدت هفت ماه را در سلول انفرادی تحت شدیدترین شکنجه و فشارهای جسمی و روانی بود که موجب انتقال او به آسایشگاه روانی امین آباد شد و پدر وی پس از دو ماه از غصه فوت کرد. با این که نامبرده در اعتراض به بازداشت و حکم غیرقانونی خود، در دادگاه تجدید نظر حاضر نشد، ولی حکم پنج سال تعزیری او در دادگاه تجدید نظر تأیید شد. سه سال از این محکومیت به اتهام تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی از طریق ارتباط با مادران پارک لاله و دو سال به اتهام توهین به رهبری است.
ما مادران پارک لاله اعلام می‌داریم که این احکام ظالمانه و دستگیری‌ها و تهدیدها، کوچک ترین خللی در پیگیری راه دادخواهانه ما ایجاد نخواهد کرد و تا رسیدن به خواسته‌های بر حقمان از پای نخواهیم نشست. ما ضمن تأکید بر سه خواسته همیشگی خود: لغو مجازات اعدام، آزادی زندانیان سیاسی- عقیدتی، محاکمه و مجازات آمران و عاملان تمامی جنایت‌های صورت گرفته در حکومت اسلامی؛ خواهان لغو فوری و بدون قید و شرط  احکام غیرقانونی و ناعادلانه مادران و حامیان پارک لاله هستیم.
در این رابطه خدیجه مقدم، فعال حقوق زنان و محیط زیست و همچنین یکی از اعضای مادران پارک لاله ایران در گفتگو با بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه گفت:
 «به دلایل غیر قانونی دوستان ما را دستگیر کرده‌اند. حکیمه شکری و مهدی رمضانی- پدر رامین رمضانی، که در حوادث پس از انتخابات کشته شد و همینطور ندا مستقیمی حکم سه سال زندان گرفته اند، حکمی که در دادگاه تجدید نظر هم تأیید شده و متأسفانه خطر اجرای این احکام وجود دارد و ما به این احکام معترض هستیم چون اینها هیچ کار غیر قاونی نکرده اند.
واقعا باعث تأسف است که چنین انسان‌هایی باید بروند زندان و سعید مرتضوی بیرون است. یکی از خواسته‌های ما این است، کسانی که فرزندان ما را زندانی کردند، اعدام کردند و یا زیر شکنجه کشته اند باید محاکمه شوند، فردی مثل سعید مرتضوی باید بیرون باشد و کسانی مثل دوست ما خانم ژیلا مکوندی در زندان است و این باعث تأسف است.»
وی همچنین درباره علت اینگونه برخوردها با مادران پارک لاله میگوید: «آنها سکوت نمیکنند و حق خود را میخواهند، همانگونه که قبل از انقلاب مادران به دنبال حق فرزندان زندانی خود بودند و چه در ده شصت و چه بعد از آن. کسی مثل خانم زینالی 13 سال است که سکوت نکرده و همچنان حق خود را میخواهد و بدنبال فرزند خود میگردد، پسرش که بعد از 18 تیر در منزل و جلوی چشم او از منزل برده‌اند و از آن روز تاکنون هیچ خبری از وی نیست.»

سالروز پاسخ آیت الله منتظری به نامه ی مهندس میرحسین موسوی.



میرحسین موسوی : اینجانب قطعا حق را به مردمى مىدهم که با برخوردهاى غیراسلامى ، غیرقانونى و غیرمنصفانه حقوقشان پایمال شده است ; و با استناد به مدارک غیرقابل انکار بدون تردی
د اعتقاد دارم که در انتخابات تقلب هاى سازمان یافته و وسیع رخ داده است .

متن کامل هر دو نامه.

متن نامه میرحسین موسوی


بسم الله الرحمن الرحیم


مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمى منتظرى (دام ظله)


با سلام ; پیرو حوادث چند ماهه اخیر بیانیه ضمیمه از سوى اینجانب صادر شده است . احساس نیازى که همواره براى همفکرى و همکارى با مرجعیت گرانقدر و روحانیت متعهد وجود دارد مرا تشویق کرد تا نسخه اى از آن را جهت اخذ راهنمایى تقدیم کنم .
اولین هدف در این بیانیه آن است که اگر خشم و نارضایتى در مردم به وجود آمده است آنان تصور نکنند که این احساسات منفى انباشته شده در ضمیرشان متوجه دین است . این رسالتى است که به نظر مىرسد بر عهده تمامى کسانى که اسلام بر آنان حق حیات دارد و در رأس آنان روحانیت اسلام قرار گرفته باشد تا اجازه ندهند اقشار مختلف ، على الخصوص جوانان که اینک اکثریت جامعه ما را نیز شکل مىدهند میان برداشت هاى نادرست ، گزینشى و سطحى از دین و حقیقت آن اشتباه کنند و بر اثر هیجان هاى عاطفى از اسلام فاصله بگیرند.
رسانه هاى دولتى اصرار دارند که ما را مسبب و محرک حوادث این چند ماهه معرفى کنند، حال آن که رفتارهاى مسئولان کشور نه فقط در انتخابات ، بلکه از سال ها پیش هیمه هایى را انباشته بود که با خطاهاى این ایام شعله ور شد و با باد نخوتى که بر آن دمیدند ابعاد این آتش روز به روز توسعه پیدا کرد. اینجانب قطعا حق را به مردمى مىدهم که با برخوردهاى غیراسلامى ، غیرقانونى و غیرمنصفانه حقوقشان پایمال شده است ; و با استناد به مدارک غیرقابل انکار بدون تردید اعتقاد دارم که در انتخابات تقلب هاى سازمان یافته و وسیع رخ داده است . در عین حال اگر در موجى که از خشم مردم برخاسته است احساس خطر براى اصل کشور و اصل نظام نمى کردم ، برایم سخت نبود که بیست سال دیگر سکوت کنم .
اما این گونه نبود و نیست که مردم با سکوت یا سازش یک نفر دست از حرکت خود بردارند، بلکه پس از مدت کوتاهى بلاتکلیفى به زودى این حرکت از نو و با شکلى کور و در حالى که به هیچ یک از دلبستگان به نظام اعتماد نداشت آغاز مىشد، و چه بسا دیگرانى که براى این کشور و ملت خواب هاى ناگوار دیده اند در هدایت آن به سوى منافع و مطامع خود طمع مىکردند.
هدف دیگر از این بیانیه و نیز بیانیه ها و حرکات قبلى این است که تکاپوهاى مردم در چهارچوب نظام باقى بماند و در دام ساختارشکنى هاى خطرناک نیفتد. این خطرى است که اگر محقق شود به راحتى مىتواند از ایران افغانستان و عراقى دیگر بسازد. ما نمى توانیم براى خوش آمد کسانى که نمى توانند این خطر را ببینند وظیفه خود را در پیشگیرى از آن فراموش کنیم ، کما این که نمى توانیم بدون اثبات تعهد خود نسبت به خواسته هاى به حق مردم و بازگو کردن آن در گفته هاى خود از آنان دعوتى براى آرامش داشته باشیم .
مرحوم ملا محسن فیض کاشانى در رساله الفت نامه غایت اکثر تکالیف شرعیه را حصول محبت و الفت اجتماعى ذکر مىکند. نتیجه اى که از این محبت و الفت ناشى خواهد شد همان چیزى است که در علوم جدید از آن با عنوان شبکه هاى اجتماعى نام مىبرند، به عنوان راهى براى مهار حکومت و بازداشتن آن از تکرار خطاهایش ، و به مثابه روشى که به سرزندگى اجتماعى بینجامد و بسترى که توان ها و عواطف به هیجان آمده را در بستر خود جاى دهد و از سرریزهاى تخریب کننده آن جلوگیرى کند، تقویت شبکه هاى اجتماعى در این بیانیه توصیه شده است . این پیشنهاد مىتوانست بنا بر آن چیزى که فیض مىفرماید رونویسى از نسخه اسلام تلقى شود، اگر چه کسانى که در بى انصافى مبالغه مىکنند آن را رونویسى از نسخه سیا خوانده اند.
و سرانجام در این بیانیه راهکارهایى براى برون رفت از بحران فعلى ارائه شده است که امیدوارم مورد اعتنا قرار گیرند.
۱۳۸۸/۶/۲۱
با احترام - میر حسین موسوى
_________________________________
پاسخ آیت الله منتظری
_________________________________
بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقاى مهندس میرحسین موسوى دامت توفیقاته


پس از سلام و تحیت ; نامه مورخ ۱۳۸۸/۶/۲۱ جنابعالى همراه با ضمیمه آن واصل و ملاحظه گردید. شخصیت جنابعالى و تعهدتان نسبت به ارزشهاى دینى و اخلاقى و اهداف انقلاب و خدمات ارزنده دولت شما در دوران جنگ تحمیلى و حمایت هاى مکرر مرحوم امام خمینى (ره ) از شما براى همگان روشن است . در جریان انتخابات ریاست جمهورى اخیر و وقایع و فجایع بعد از آن که شما مورد توجه اقشار وسیعى از مردم و نخبگان قرار گرفتید، در حقیقت از آزمایش و ابتلاء بزرگى در پیشگاه خداوند متعال و در مقابل مردم آگاه ، سربلند بیرون آمدید; و تاکنون در حد امکان و توان خویش از حقوق تضییع شده مردمى که با شرکت در انتخابات ریاست جمهورى افتخار بزرگى را براى کشور آفریدند دفاع نمودید، که جاى بسى تقدیر و تشکر دارد.

امور پیشنهادى ضمیمه نامه جنابعالى که در حقیقت تقویت و فعال نمودن شبکه هاى اجتماعى و نهادهاى مردمى است ، امورى معقول و سنجیده و مطابق مقتضاى حال و شرایط کشور، و نیز مطابق دستور قرآن است که مىفرماید: (یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا...)، (سوره آل عمران ، آیه ۲۰۰); اگر با انصاف و به دور از تنگ نظرى مورد بررسى قرار گیرد و آنها را عملى سازند و جو پلیسى و بگیر و ببند کنونى خاتمه یابد، مىتواند راه مفید و موثرى براى برون رفت از بحران کنونى - که در اثر قدرت طلبى و خودخواهى و غرور و ندانم کارى ها دامنگیر جمهورى اسلامى شده است - باشد و سنگ بناى تحولى مثبت در جهت اصلاح نظام و حفظ آن از خطر فروپاشى و انشقاق و پراکندگى صفوف ملت گردد.

البته توجه دارید راه اصلاحى مذکور که شما در جهت دفاع از حقوق مردم و نجات جمهورى اسلامى از این بحران بزرگ انتخاب کرده اید بس دشوار بوده و در معرض فشارها و تهدیدهاى بسیارى از ناحیه کسانى است که این بحران را ایجاد کرده اند. مطمئن باشید که با اتحاد و صبر و استقامت ، خداوند بنا بر وعده خود، راههاى هدایت براى پیروزى را به مردم عزیز عنایت مىفرماید. (والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین )، (سوره عنکبوت ، آیه ۶۹); و از طرفى استقامت در این راه الهى ، انسان را محل نزول فرشتگان همراه با بشارت آنان به ایمنى و نداشتن ترس و اندوه مىسازد. (ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة ان لاتخافوا و لاتحزنوا...)، (سوره فصلت ، آیه ۳۰).

متأسفانه بعد از انتخابات ، عده اى از نخبگان و فعالان سیاسى و مطبوعاتى بازداشت شدند و برخلاف شرع و قانون براى اعتراف گیرى هاى غیر حقیقى و دروغین مورد فشار قرار گرفته و اعترافات بعضى آنان از رسانه هاى عمومى پخش گردید، و این مسلم و بدیهى است که اقرار شخص بر علیه شخص دیگرى در چنین شرایطى معتبر و مسموع نیست ; بلکه آنچه بیشتر مورد تأکید روایات مستفیضه مىباشد این است که حتى اقرار شخص بر علیه خودش در زیر هر گونه فشار و شکنجه اعم از تهدید، تجرید، حبس ، ترس و مانند آن اعتبارى نداشته و مسموع نمى باشد. (وسایل الشیعة ، جلد ۱۸، صفحه ۴۹۷ و ۴۹۸; و دراسات فى ولایة الفقیه ، جلد دوم ، صفحه ۳۷۸).

و اجتهاد در مقابل نص این روایات ، صحیح نیست ; و نظردادن در مقابل آنها بدعتى واضح است ، و اصل "اقرار العقلاء على انفسهم جایز" فقط در شرایط عادى و بدون اعمال زور و فشار نافذ است .

علاوه بر این ، در اصل سى و هشتم قانون اساسى آمده است : "هر گونه شکنجه براى گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است . اجبار شخص به شهادت ، اقرار و یا سوگند مجاز نیست ; و چنین شهادت و اقرار و سوگندى فاقد ارزش و اعتبار است . متخلف از این اصل طبق قانون مجازات مىشود." طبق عموم و اطلاق این اصل ، هر گونه شکنجه اى براى اعتراف گیرى و کسب اطلاعات مجازات دارد، و اقرارها و اعترافات گرفته شده از این طریق نیز ارزش و اعتبارى ندارد.

روشن است که حبس در سلول انفرادى بویژه در دراز مدت که متهم را زیر فشار وادار به اعتراف مىکند از مصادیق بارز شکنجه است ; و با اعمال فشار و شکنجه ، مخصوصا به شکل وحشتناکى که در دوره اخیر انجام شده و شرایط غیرعادى که در پى آن وجود دارد، اعترافات متهم حتى بر علیه خودش نیز معتبر و مسموع نیست ; حتى اگر متهم بارها در آن شرایط و از طریق مصاحبه و میزگرد اعتراف و اعلام کند که خطا کرده و مرتکب اشتباه و جرم شده است ، اعترافات مکرر با وجود آن شرایط در بى اعتبار بودن ، حکم همان اعتراف اولیه را دارد.

همچنین در اصل سى و نهم قانون اساسى آمده است : "هتک حرمت و حیثیت کسى که به حکم قانون دستگیر، بازداشت ، زندانى یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است ."

حال چگونه شده است که افراد سرشناسى که سالها براى این نظام خدمت کرده اند با اعترافات فاقد ارزش و اعتبار، در معرض دید میلیونها نفر مورد هتک حرمت و حیثیت قرار گرفته اند ولى هیچ کس در قبال این مسأله نه تنها مجازات نمى شود بلکه مورد تأیید و تشویق قرار گرفته و اعترافات نیز معتبر شمرده مىشود؟!

آنچه در این خصوص مشکل را بیشتر کرده و اعترافات را بى اعتبارتر مىکند این است که در سیستم قضایى کنونى کشور، مدعى و طرف دعوا در مقابل متهمان سیاسى که جریان فکرى مقابل حاکمیت هستند، خود اعتراف گیران و محاکم قضایى وابسته به حاکمیت است ; و نزد هیچ عقل سلیمى در هیچ کجاى جهان ، این گونه اعترافات و نیز حکم و داورى متعاقب آن ، کمترین ارزش حقوقى و قضایى را ندارد; چون در چنین محکمه اى مدعى و قاضى یکى است و فلسفه وجود هیأت منصفه که در اصل ۱۶۸ قانون اساسى آمده است همین است ، که متأسفانه به این اصل هم مانند بسیارى از اصول قانون اساسى بى توجهى شده و به آن عمل نمى شود.

اقدامات اخیر حاکمیت و دادگاههاى نمایشى آن علاوه بر این که خلاف شرع و خلاف مصالح کشور و اسلامیت و جمهوریت نظام و از بدعت هاى بارز مىباشد، برخلاف مصلحت دنیوى خود حاکمان که مىخواهند حکومت و ریاست کنند نیز مىباشد. حاکمیت اگر به جاى سرکوب مردم و ایجاد فجایع اخیر، عقل و شعور سیاسى را حکم قرار داده و به تذکرات بعضى از بزرگان و علماء و مراجع گوش فرا داده بود و یک هیأت بیطرف و مرضى الطرفین را براى رسیدگى به شبهات انتخاباتى تعیین نموده بود، هرگز گرفتار بحران عدم مشروعیت کنونى نمى شد. حکومتى که در آن اقشار وسیعى از مردم و نخبگان ، ناراضى و در فشار باشند قابل دوام نیست . اگر حکومت کردن با این شیوه و روش و با ایجاد رعب و خفقان و استبداد و سرکوب و پر کردن زندانها از نخبگان و آزادى خواهان و گروههاى سیاسى مختلف ممکن بود، رژیم شاه توانسته بود حکومت خود را حفظ کند و هنوز پابرجا بود.

نظامى که تحت لواى اسلام بوده و افتخار شیعه بودن را دارد با انجام چنین اعمالى نه تنها در سطح جهان ، بلکه در کشور و در میان توده ها و جوانان خودمان نیز موجب بدبینى نسبت به اسلام و دین گشته ، و عجز اسلام از تحقق عدالت در جامعه را اعلام مىکند; و متأسفانه تصمیم گیرندگان امور بر این حقیقت روشن چشم بسته اند و به مدح مداحان و چاپلوسى تملق گویان - که طبق حدیث پیامبر خدا(ص ) باید خاک بر دهان آنان ریخته شود - دل خوش کرده اند.

سلامتى و توفیق جنابعالى را در پیمودن این راه خطیر از خداوند بزرگ مسألت دارم .

شباهت به جان هم افتادن کفتاران اسلامی صدر اسلام و جمهوری اسلامی





در صدر اسلام ۲۵ سال پس از اشغال ایران و مصر تازیان علوی و اموی به جان هم افتادند آن هم بر سر پست و مقام و ثروت های فراوان کشورمان . پیش از آن در زمان عمر و عثمان هر دوی آن خانواده برای کشتار و چپاول ایرانیان هم داستان بودند حتا همان هنگام که به جان هم افتاده بودند برای سرکوب ایرانیان همبسته بودند.  نمونه آن شرکت حسن و حسین با پسر عموهای امویشان در جنگ های مازندران و آذربایجان . عون بن علی برادر آنها در جنگ آذربایجان کشته شد و امروز قبر او در آذربایجان  زیارتگاه شده است. مثالی دیگرهنگامی که یعقوب لیث صفاری بر ضد خلیفه  تازی عباسی قیام کرد خوارج که از دست خلیفه به شرق ایران گریخته بودند در برابر یعقوب با خلیفه متحد شدند و به جنگ ایرانیان آمدند، اما یعقوب در نزدیکی کرمان طومارشان را برای همیشه در ایران به هم پیچید 
امروز نیز باند رفسنجانی و خامنه ای باز بر سر ثروت های ما به جان هم افتاده اند اما  بر سر چپاول و سرکوب ما ملت با یکدیگر هیچ مشکلی ندارند . ترورهای رفسنجانی در خارج و داخل کشور ، ۳۳ میلیارد دلار بدهکاری به بانکهای جهانی برای ساختن چند سد نیمه تمام و غیر کارشناسی، سرکوب و خفقان در دوران مالک اشترعلی به شهر ما خوش آمدی، دزدی ها و فساد مالی خانواده اش، بالا رفتن دلار از ۹۰ تومان به ۷۰۰ تومان در دوره ریاست جمهوری اش و تورم سرسام آور که خودش نام آن را رشد اقتصادی گذاشته بود یادمان نرفته است.  یادمان هست که چگونه کج بر روی صندلی می نشست و جلوی دوربین رقص سر و گردن می آمد و به مردم ایران دهان کجی می کرد

علی اکبر جوان فکر بازداشت شد


بامدادخبر – علی اکبر جوانفکر، سرپرست موسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران و از نزدیکان محمود احمدی‌نژاد، جهت اجرای حکم صادره از سوی دادگاه کیفری استان تهران بازداشت شد.
شبکه خبری ایران گزارش داده است، جوانفکر که پیش از این به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شده بود، بازداشت و روانه زندان اوین شد.
جوانفکر به دلیل آنچه انتشار مطالب خلاف موازین اسلام در مجله «خاتون» عنوان شده بود، به ۶ ماه حبس و سه سال انفصال از هرگونه فعالیت مطبوعاتی محکوم شده بود.
در ابتدا برای وی حکم ۱ سال زندان در نظر گرفته شده بود، اما پس از اعتراض به رای صادره، پرونده در دادگاه تجدید نظر بررسی و حکم وی به ۶ ماه حبس تقلیل پیدا کرد.
در پرونده دیگری نیز جوانفکر به دلیل توهین به رهبری و مقامات نظام، به ۱ سال حبس و ۵ سال محرومیت از عضویت در احزاب محکوم شده است. مشخص نیست که این حکم در چه زمانی اجرایی خواهد شد.
*اخبار تکمیلی در این زمینه منتشر خواهد شد.